64- از خواب که بیدار میشوم، فکر اولم تویی!
یک: دستم که رفت بالای تخت و پاکت سیگار ناشتایم را باز کردم یادم افتاد به آن روزی که گوشیم زنگ خورد و پیک فرستاده بودی درب خانه که فقط برایم سیگار بیاورد :)) ناخودآگاه لبخند.. آن هم فقط برای جواب سربالای من در پاسخ به " چیکار کنم حالت خوب بشه؟ " ـی تو.
تو زیباترین آدمی هستی که میشناسم.
دو: دوست نقاش عزیزی دارم که هر روز به فکر مردن است. روزگارش سیاه شده..
وصیتش را هر روز پیش من مینویسد و من هم در جواب، فقط پیشنهاد خواب میکنم. تمام اهمیتی که از من مانده.
سه: چند وقت پیش به یک گروه تلگرامی کتابخوانی هفتگی با شرایط طاقتفرسا دعوت شدم، که حاصل آن دو کتاب تمام نشده است. اگر مرا هم توی اعترافاتتان میپذیرید.. باید اعتراف کنم که زمانی که باید برای کتابها اختصاص میدادم را صرف دیدن روزانه دو فیلم از لیست 250 فیلم برتر کردم. رتبهی 45 همین چند دقیقه پیش تمام شد.
چهار: برای جهت دادن به فکرم، هر بار که اینجا دستم به کیبورد میرفت از پلیلیست اسپاتیفای، Una Mattina از Lodovico Einaudi را روی تکرار میشنیدم. امروز همان آهنگ تم فیلم The Intouchables بود که میدیدم. هشتگ قانون جذب، اتفاق، یا به قول دوست وبلاگی هنرمندم.. نشانه.